6 مبارزه برای تربیت فرزندان درونگرا به عنوان والدینی درونگرا
بهعنوان یک والدین درونگرا که بچههای درونگرا تربیت میکند، یکی از جنبههای چالشبرانگیز این است: «صبر کن... زمان تنهایی من کجا گذشت؟»
تربیت کودکان درونگرا چالشهای خاص خود را دارد، بهویژه وقتی والدین نیز درونگرا هستند. من سه دختر دارم که همگی درونگرا هستند، با این حال همه از نظر روش های درونگرا متفاوت هستند. گاهی اوقات فریب دادن شخصیت آنها - همراه با شخصیت من - می تواند برای خانواده جالبی ایجاد کند. مبارزات ما می تواند به سادگی این باشد که چه کسی در را پاسخ دهد یا به همان اندازه پیچیده باشد که فضای خود را برای شارژ مجدد پیدا کنم.
فهرست مطالب
- بهعنوان یک والدین درونگرا که بچههای درونگرا تربیت میکند، یکی از جنبههای چالشبرانگیز این است: «صبر کن... زمان تنهایی من کجا گذشت؟»
- شناخت ویژگی های درونگرای من در فرزندانم
- 6 چالش تربیت کودکان درونگرا به عنوان والدینی درونگرا
- 1. «مامان، آیا میتوانم دوستی داشته باشم؟»
- 2. "چه کسی قرار است به تلفن پاسخ دهد؟"
- 3. "صبر کن، من باید صحبت کنم...؟ با صدای بلند؟»
- 4. "بله، من می خواهم در مدرسه فرزندانم (اما در پشت صحنه) کمک کنم. چگونه ممکن است من دچار سوء تفاهم شوم؟»
- 5. "آیا من باید از ذهنم خارج شوم؟"
- 6. "زمان تنهایی من کجا رفت؟"
- اگرچه پدر و مادر درونگرا بودن برای کودکان درونگرا چالش برانگیز است، اما بسیار لذت بخش است
- شاید دوست داشته باشید:
با فکر کردن به دوران کودکی خود، چیزهایی وجود دارد که آرزو می کردم در مورد خودم می دانستم که می دانستم. زندگی را آسان تر کرده اند بنابراین سعی میکنم توصیههایی را به فرزندانم بدهم، و الگوی خوبی برای فرزندانم باشم تا به آنها کمک کنم تا محدودیتهای خود را درک کنند و دیدگاهی نسبت به آنچه که هستند به دست آورند.
شناخت ویژگی های درونگرای من در فرزندانم
من می توانم خصلت های درونگرای خود را در همه فرزندانم ببینم. تماشای مبارزه آنها با همان مشکلاتی که من در بزرگ شدن با آنها دست و پنجه نرم می کردم، می تواند دشوار باشد. گاهی اوقات خودم را میخواهم که راه سادهتری داشته باشم و قربانی «هنجارهای» جامعه میشوم که آرزو میکنم دخترانم بیشتر با مردم صحبت کنند یا رفتار صمیمیتری داشته باشند.
اما به سرعت متوجه شدم که سیب از درخت دور نمی افتد و من به جای اینکه آنها را به کسی تبدیل کنم نیاز دارم که خودآگاهی و اعتماد به نفس را برانگیزم.نیستند. در هر صورت، من را به عنوان یک پدر و مادر درونگرا بیشتر متوجه مبارزاتم می کند.
(درونگراها در دوران کودکی چگونه هستند؟ در اینجا هفت ویژگی رایج کودکان درونگرا آورده شده است.)
6 چالش تربیت کودکان درونگرا به عنوان والدینی درونگرا
1. «مامان، آیا میتوانم دوستی داشته باشم؟»
یکی از چالشهای من بهعنوان یک والدین درونگرا، معاشرت است، بهویژه، عدم هماهنگی با فرزندانم زمانی که آنها میخواهند معاشرت کنند و من نمیخواهم. خانواده من همدیگر را میپرستند - و زمان تنهایی - بنابراین خانواده ما معمولاً بسیار آرام و آرام است. ما اغلب مهمان نداریم و من و شوهرم یک حلقه دوست کوچک داریم. زمانی که خانه معمولاً آرام من توسط چند نفر دیگر زیر و رو می شود، مضطرب می شوم.
دختران من هم زمان تنهایی خود را دوست دارند، اما گاهی اوقات دوستان را به آنجا دعوت می کنند. بدیهی است که من میخواهم دخترانم معاشرت کنند و دوستیهای سالمی داشته باشند، اما وقتی میخواهند بخوابند یا باید با والدینم تماس بگیرم تا یک قرار بازی ترتیب بدهم، برایم خستهکننده است. (اوه، آیا واقعاً باید با والدین تماس بگیرم ؟)
به عنوان یک والدین درونگرا، باید از منطقه راحتی خود خارج شوم تا بتوانم به تقویت روابط فرزندانم کمک کنم. خوشبختانه این روزها من فقط یک نوجوان دارم و دخترهای دیگرم بزرگتر هستند، بنابراین بالاخره کار هماهنگی ملاقات دوستان برایم کم شده است. (راستش، وقتی بازدید دوست تمام می شود، همیشه خوب تمام می شودو چهره های خندان بچه هایم را می بینم که برای شارژ مجدد به اتاق هایشان برمی گردند.)
2. "چه کسی قرار است به تلفن پاسخ دهد؟"
تلفن در حال زنگ زدن است یا زنگ خانه به صدا درآمد... کسی می خواهد آن را دریافت کند؟ اگر مانند من با افراد درونگرا زندگی می کنید، احتمالاً آنها منتظر شخص دیگری هستند تا اولین حرکت علم پشت سر چرایی نیاز درونگراها به تنهایی را انجام دهد (از جمله من). اشتباه نکنید: در صورت لزوم با تلفن تماس میگیرم، اما اگر بتوانم از ارسال پیامک خلاص شوم، معمولاً آن گزینه را انتخاب میکنم (و بچههایم این را به خوبی میدانند).
به عنوان یک پدر و مادر، من می خواهم که دخترانم آداب تلفنی داشته باشند و بتوانند برای آینده اعتماد به نفس داشته باشند تا با کارفرمایان خود تماس های تلفنی لازم را برقرار کنند. برای ارتباط با بانک؛ یا حتی به سادگی سفارش غذا بدهید. با این حال، وقتی فرزندانم می بینند که من برنامه ای را برای سفارش آنلاین به جای تماس گرفتن انتخاب می کنم، نشان دادن این امر دشوار است. برای جبران، به فرزندانم کمک میکنم بفهمند که من میتوانم تماس بگیرم و اعتماد به نفس انجام این کار را داشته باشم، زیرا موارد خاصی وجود دارد که نیاز به تماس تلفنی دارد.
آه، اما دیدن اضطراب و وحشت در چهره همه ما هنگام به صدا درآمدن زنگ در یا تلفن کمی سرگرم کننده است! (نکته: تلفنهای همراه برای نظارت بر تماسهایی که نیازی به پاسخگویی به آنها ندارید عالی هستند.)
3. "صبر کن، من باید صحبت کنم...؟ با صدای بلند؟»
شاید بتوانم توصیه دختر وسطم را بپذیرم که به من می گوید امروز با دو نفر صحبت کرده است و همین کافی بود"مردم." لمسی! من کاملاً به جایی که او میآید میرسم، اما همچنین میخواهم فرزندانم بتوانند در مواقع لزوم از صدای خود استفاده کنند - آن صداهای شگفتانگیز و متفکری که همیشه در مقابل کسانی که به آنها اعتماد دارند استفاده میکنند.
وقتی دخترانم کوچکتر بودند، من درد آنها را از صحبت کردن با دیگران احساس می کردم و می خواستم بپرم و صدای آنها باشم. من میخواستم به دخترانم کمک کنم تا از موقعیتها عبور کنند، زیرا میدانستم دقیقاً چه احساسی دارند. و بالاخره "تقصیر" من نبود که آنها خیلی ساکت بودند؟
البته که نه، و من به سرعت آموختم که صحبت کردن به جای آنها به مهارت های ارتباطی آنها کمک نمی کند. من مانند فرزندان درونگرام ساکت هستم، نه خجالتی. اما در مواقع لزوم صحبت می کنم، یک مهارت آموخته شده. امروز، من مطمئن هستم که دخترانم یاد میگیرند که قاطعیت (در صورت لزوم) اشکالی ندارد و صحبت کردن ممکن است در شرایط خاص کمک کند. و مهمتر از همه، آنها نیازی ندارند که من صدای آنها باشم. (وای، به هر حال حوصله صحبت کردن نداشتم!)
4. "بله، من می خواهم در مدرسه فرزندانم (اما در پشت صحنه) کمک کنم. چگونه ممکن است من دچار سوء تفاهم شوم؟»
اگر بچه دارید، پس می دانید که آنها در فعالیت هایی شرکت دارند که نیاز به حمایت و مشارکت والدین دارند. من تماماً در مورد حمایت هستم، اما وقتی صحبت از حضور و مشارکت واقعی به میان میآید، تمایل به تردید دارم.
داوطلب شدن در کار فروش پخت با پخت اقلام یا ارسال کاملاً متفاوت استکمک های مالی من هر چیزی را که لازم باشد ارسال خواهم کرد، اما لطفاً از من نخواهید که وارد شوم و تعامل داشته باشم. متأسفانه، این تردید توسط بسیاری از والدین بهعنوان بیتوجهی یا عدم مشارکت در زندگی فرزندانم اشتباه فهمیده شد - و هست. گاهی اوقات، سوء تفاهم والدین از من به دخترانم بازمیگردد، و به دلیل بیعلاقگی احتمالی من به فرزندانم، تماشای رفتار متفاوت افراد خاص با آنها دشوار بود.
در طول سالها، من واقعاً باید با خودم راحت میشدم و آنقدر نگران نبودم که والدین دیگر چگونه از من برداشت میکنند - میدانستم که در فعالیتهای فرزندانم فعال هستم (اما بیشتر در پشت صحنه از جلو و مرکز). دوستانم که من را به خوبی می شناختند آن را زیر سوال نمی بردند. و البته، دختران درونگرا من همانجا با من بودند!
5. "آیا من باید از ذهنم خارج شوم؟"
مثل اکثر افراد درونگرا، من تمایل دارم به جای تمرکز بر دنیای بیرون، در ذهن خود بمانم، اما می دانم که چه زمانی نیاز 13 کارت روز ولنتاین که درونگراها ممکن است واقعاً به سراغشان بیایند به بیرون رفتن وجود دارد فرزند وسط من ترجیح می دهد تمام روز در اتاقش بماند - یا در مینی مزرعه ما با حیواناتش - و برای بیرون بردن او از خانه کمی اصرار لازم است. ایجاد تعادل بین ماندن در خانه، غوطه ور شدن در زمان تنهایی و لذت بردن از فعالیت های انفرادی می تواند چالش برانگیز باشد، زمانی که یکی از درونگراهای من میل به تنها بودن دارد و بقیه آماده اند تا برای مدتی بیرون بروند.
وقتی دختران من کوچکتر بودند ونمیتوانستم تنها در خانه بمانم، باید آنها را به هر جایی که ماجراجویی خانوادگی منتهی میشد ببرم. اکنون، از آنجایی که آنها بزرگتر هستند، گاهی اوقات به آنها اجازه می دهم فعالیت های خانوادگی و دوستانه را انتخاب کنند. من در مورد حضور در مکانی یا شرکت در فعالیتی که از نظر ذهنی برای آن در دسترس نیستید، به خوبی درک می کنم.
شما می توانید به عنوان یک درون گرا یا یک فرد رشد کنید. آدم حساس در دنیای پر سر و صدا در خبرنامه ما مشترک شوید. هفتهای یکبار، نکات و بینشهای قدرتمندی را در صندوق ورودی خود دریافت خواهید کرد. برای اشتراک اینجا را کلیک کنید.
6. "زمان تنهایی من کجا رفت؟"
شاید یکی از بزرگترین چالش ها برای من به عنوان یک والدین درونگرا که درونگراها را تربیت می کند، پیدا کردن زمان تنهایی ام است، زمانی که همه درونگراهای من نیازهای خاص خود را دارند و به نظر می رسد همه به سراغ من می آیند. برای کمک در همان زمان دختران من تقریباً چهار سال از هم فاصله دارند - که بزرگترین من بزرگسال و کوچکترین من در سنین قبل از نوجوانی است - و به نظر میرسد وقتی یکی در یک سن «مشکلات درونگرا» را تمام میکند، دیگری شروع میشود. اجازه دهید در حال حاضر با نمونههایی از مراحل دوستی آنها توضیح دهم: نوجوان من در حالتی گیر کرده است که میخواهد خود را در گروه دوستان خود قرار دهد و پیدا کند، اما محدودیتهای اجتماعی خود را به عنوان یک فرد درونگرا درک نمیکند. فرزند وسط من با خوشحالی با درونگرایی او کنار آمده است و زمان تنهایی او را گرامی می دارد، اما هوس دوستی دارد که او را درک می کند. و درونگرای بالغ من متقاعد شده است که برای همیشه تنها خواهد ماند (و البته اطمینان می دهماو که نخواهد بود)!
این برای من مانند یک چرخه بی پایان به نظر می رسد که به آنها کمک می کند مراحل زندگی خود را طی کنند، و می تواند احساس خستگی ذهنی در من ایجاد کند. با گذشت سالها، متوجه شده ام که زمان تنهایی من بسیار مهم است و خانواده ام رفتار من را دوست نخواهند داشت. از خانواده ام فرار می کند - جایی که می توانم موسیقی خود را بنوازم و فکر کنم، استراحت کنم و دوباره شارژ کنم. نوشتن به عنوان یک ثانویه نزدیک است که به من اجازه می دهد انرژی خود را دوباره کانالیزه کنم، و به اندازه کافی عجیب، بازیگری! من به اندازه کافی خوش شانس بوده ام که چند نقش پس زمینه بازیگری داشته باشم، و عاشق "ماموریت های" فیلمبرداری مخفیانه ای هستم که می توانم تجربه کنم. از طریق بازیگری، میتوانم برای چند ساعت (یا چند روز) کسی غیر از مادر باشم و در نهایت، پس از مدتی افسر پلیس یا در قرن نوزدهم، کاملاً شارژ شده و در «حالت مادر» هستم.
اگرچه پدر و مادر درونگرا بودن برای کودکان درونگرا چالش برانگیز است، اما بسیار لذت بخش است
درونگرا بودن والدین کودکان درون گرا چالش های خود را دارد، اما به دلیل اینکه من سه نفر در آن حضور دارم، بسیار مفید است. خانواده من، که اکثراً «من را می گیرند» و من آنها را می گیرم. بهعنوان یک درونگرا، گاهی اوقات میتوانم پیامدهای «مشکل درونگرا» را پیشبینی کنم و توصیههایی ارائه کنم که فقط دختران درونگرام با آنها هماهنگ هستند. تماشای آنها از دانش من در حل استفاده می کندچالش های خودشان باعث می شود از تلاش های آنها احساس رضایت و افتخار کنم. با این حال، هنگامی که آنها یک مشکل را به تنهایی حل می کنند، من را درخشش می گذارد.
علاوه بر این، همانطور که دخترانم بزرگتر می شوند و خودشان را بهتر می فهمند، ما می توانیم در مورد خصلت های کوچکمان شوخی کنیم و از طریق مشکلات درونگرای روزمره به یکدیگر کمک کنیم. منظورم این است که بیرون رفتن و سفارش بستنی می تواند خنده دار باشد، درست است؟ پیگیری اینکه چه کسی آخرین بار واقعاً با منشی فروشگاه صحبت کرده است برای همه میتواند مالیات بگیرد. شاید ما باید یک گزارش "آخرین تماس با چه کسی" را نگه داریم؟
گاهی اوقات، به عنوان یک والدین درونگرا، مجبور می شوم از منطقه راحتی خود خارج شوم تا روابط فرزندانم را تقویت کنم و به آنها کمک کنم تا بفهمند راه های متعددی برای رسیدن به آن وجود دارد. به دست آوردن چیزی و رسیدن به نتایج مطلوب القای اعتماد به دختران درونگرا من مهم است، و همچنین به آنها اطمینان می دهم که درونگرایی آنها نباید مانع وجود آنها شود، بلکه آن را تقویت کند.
همکار والدین درونگرا که افراد درونگرا را تربیت می کنند، با چه چالش هایی مواجه هستید ۴ کتاب مصور خندهدار که زندگی درونگرا را بهخوبی به تصویر میکشد ؟ برای گذاشتن کامنت در زیر راحت باشید.
شاید دوست داشته باشید:
- 15 کاری که هرگز نباید با کودک درونگرا خود انجام دهید
- درونگراها در کودکی چگونه هستند؟ در اینجا 7 ویژگی رایج وجود دارد
- وقتی ترسناک ترین قسمت والدین معاشرت با والدین دیگر است