ساکت؟ چرا هنگام صحبت کردن کلمات شما قدرتمندتر می شوند؟

Tiffany

اگر فرد ساکتی هستید، در حال حاضر هر کاری را که لازم است انجام می دهید تا آنچه را که می گویید معنی دار و قدرتمند کنید.

«هر یک از ما دارای رفتاری غیراجتماعی و کم حرف هستیم و تمایلی به صحبت کردن نداریم. مگر اینکه انتظار داشته باشیم چیزی بگوییم که کل اتاق را شگفت زده کند و با تمام ضرب المثل به آیندگان تحویل داده شود.» -الیزابت بنت

آقای دارسی از غرور و تعصب جین آستین مسلماً مشهورترین درونگرا در تمام ادبیات انگلیسی است. این خطی که الیزابت بنت با تمسخر به او گفته است، هر بار که آن را می درونگرا بودن فراتر از دوست داشتن زمان تنهایی است خوانم باعث خنده ام می شود، زیرا به عنوان یک فرد درونگرا، بسیار قابل تشخیص است.

این درست است، اینطور نیست؟ بسیاری از افراد درونگرا متوجه می شوند که از صحبت های کوچک خوششان نمی آید و ترجیح می دهند چیزی نگویند مگر اینکه چیزی معنادار باشد. و با این حال، من مطمئن هستم که بسیاری از افراد درونگرا سناریوی زیر را به خوبی تشخیص خواهند داد:

شما در یک شام در خانه کسی هستید، با گروه بزرگی از خانواده یا دوستانتان، و به آن وفادار هستید. روش های شما، خوردن و گوش دادن به مکالمه با مقداری لذت - و همچنین کمی اضطراب. شما یک یا دو فرصت را برای اضافه کردن یک حکایت سرگرم کننده به مکالمه از دست داده اید، زیرا نتوانستید افتتاحیه ای پیدا کنید. اکنون موضوع به موضوعی تغییر کرده است که شما نه چیزی در مورد آن می دانید و نه خیلی به آن اهمیت می دهید. سپس یکی از سر میز که فکر می کند به شما لطفی می کنند نگاه می کند، و نام شما را می گوید، می پرسد: "تو چه کار می کنی؟فکر می‌کنی؟»

تو دهانت را باز می‌کنی. همه سر میز چنگال های خود را گذاشته اند و درست به شما نگاه می کنند. یک سکوت افتاده است. و بنابراین تمام میز با نفس بند آمده منتظر شنیدن شما هستند که بگویید: "نمی دانم، من هرگز در زندگی ام یک روتاباگا نپخته ام."

یا هر موضوع دیگری که اتفاق می افتد.

سپس 10 ثانیه دردناک سکوت را دنبال کنید که در آن به نظر می رسد هیچ کس نمی داند چه بگوید. شما اکنون فکر می کنید، "یکی چیزی بگوید، لطفا، لطفا، لطفا، فقط بگذارید یکی هر چیزی بگوید و مرا از این کابوس نجات دهید." در نهایت، همه تصمیم می گیرند که شما چیزی اضافه نمی کنید و شام ادامه می یابد.

Rrrr ...

چرا، ممکن است فکر کنید، زمانی که جو برادر -حسر همه را با داستان‌های روتاباگا سرگرم می‌کرد، همه غذایشان را برش می‌دادند، به او نگاه نمی‌کردند، سرسری غذا می‌رفتند، اما به‌محض اینکه از شما خواستند صحبت کنید، همه ایستادند و به شما خیره شدند، شما در محل، شما را عصبی می‌کند، کاری می‌کند که چیزی بی‌اهمیت و مضحک به کل اتاق بگویید - کاری که از انجام دادن آن با تمام وجودتان بدتان می‌آید؟ زیرا از آنها تشکر می‌کنید که همان ادبی را که نسبت به برادر شوهرتان داشتند، بکنند.

پس، چرا آنها این کار را می‌کنند؟ به نظر می رسد، در آنچه افراد ساکت باید بگویند، قدرت وجود دارد. و من این را به غیرمنتظره ترین روش دریافتم.

"او چه می خواهد بگوید؟"

چند سال پیش، شوهرم تصمیم گرفتمن برای دیدن اجرای سه خواهر چخوف. یک صحنه در اوایل نمایش وجود داشت که حدود نیمی از شخصیت ها روی صحنه بودند، از جمله هر سه خواهر عنوان نمایش. یکی از این سه نفر، ماشا، روی مبل دراز کشیده بود و مشغول خواندن کتاب بود.

و حداقل ده دقیقه آنجا بود، فقط داشت می خواند. همه شخصیت‌های دیگر دوری می‌کردند (بپذیریم، اگر این‌طور نبودند، بازی چندان جالبی نبود)، اما ماشا یک کلمه هم نمی‌گفت. در یک لحظه، یکی از خواهرانش چیزی در مورد او گفت، و حتی به سمت او رفت و برای مدت کوتاهی دستش را دور او انداخت، اما او هنوز چیزی نگفت. اوم، این یک نمایشنامه است. اگر قرار نیست چیزی بگوید، این شخص روی صحنه چه می‌کند؟»

وقتی ماشا بالاخره دهانش را 13 کارت روز ولنتاین که درونگراها ممکن است واقعاً به سراغشان بیایند باز کرد و اولین خط خود را گفت، به آرامی و با هدف صحبت کرد. می توانستید صدایی را در آن تئاتر بشنوید. هیچ کس حرکت نمی کرد، سرفه نمی کرد، عطسه نمی کرد یا برنامه خود را به هم نمی زد. حتی من نفسم را با انتظار حبس کرده بودم. "او چه می خواهد بگوید؟" با تمام وجودم فکر می کردم.

کفش الان روی پای دیگرم بود. ناگهان فهمیدم وقتی ساکت شروع به صحبت کردن می کند چه اتفاقی می افتد.

آنچه در مورد استفاده از قدرت سکوت آموخته ام

در تمام زندگی من، این چیز پاشنه آشیل اجتماعی من بوده است: وضعیت گروه حتی سخنرانی در جمع به اندازه بزرگ کردن من بد نیستدست برای گفتن چیزی در کلاس یا شرکت در جلسات یا اضافه کردن به مکالمه در مهمانی شام کسی. حتی بعد از اینکه فهمیدم فردی درونگرا هستم، مدتی گذشت تا فهمیدم که مشکل صحبت کردن در گروه برای افرادی مثل من رایج است. این یک سفر بود، و در طول مسیر، موارد زیر را یاد گرفتم:

1. من ممکن است بخواهم در یک مهمانی شام نامرئی باشم، اما واقعیت این است که من اینطور نیستم.

اگر شما هم شبیه من هستید و اضطراب اجتماعی زیادی دارید، فکر می کنید این آگاهی منجر به به رفتارهای اجتنابی، اما من متوجه شده ام که برعکس است. گاهی اوقات باید در مهمانی های شام شرکت کنم. می‌توانم به آنجا بروم و فکر کنم: «بیست کار وجود دارد که ترجیح می‌دهم انجام دهم. من ناراحت هستم؛ شاید هیچ کس حتی متوجه من نشود، یا می توانم فکر کنم، "باشه، من اینجا هستم. تنها من وارد ساختمان شده ام. من نمی‌خواهم بر گفتگو مسلط شوم، اما همچنان چیزی را می‌آورم که در غیر این صورت اینجا نبود.» به من اعتماد کنید، روش دوم فکر کردن بهترین انتخاب است - به کاهش اضطراب شما کمک می کند.

2. وقتی من صحبت می‌کنم، مردم واقعاً به گوش می‌رسند.

همان‌قدر که درون‌گراها دوست ندارند در محل قرار بگیرند، ما نیز دوست نداریم نادیده گرفته شویم. اگر ساکت هستید، وقتی دهانتان را باز می کنید، این فرصت را دارید که تأثیر زیادی بگذارید، کاری که احتمالاً می خواهید به روش خودتان انجام دهید. هر موقعیتی منجر به یک روتاباگا نمی شودنظر دهید.

3. همه چیزهایی که من می گویم نباید کمدی خالص یا به طرز شگفت انگیزی شوخ یا پر از خرد باشد.

نظر الیزابت بنت برای بیان یک نکته طنز اغراق آمیز است. فکر نمی‌کنم ما درونگراها آنقدر در مورد خودمان فکر کنیم که واقعاً باور داشته باشیم که هر چیزی که می‌گوییم ارزش آن را دارد که به آیندگان سپرده شود. پس چرا به خودم اجازه نمی دهم هر چند وقت یکبار احمق به نظر برسم؟ چیزهای مسخره ای برای همه اتفاق می افتد، و مردم به طور کلی احتمالاً آن چیزها را به اندازه من طولانی یا واضح به خاطر نمی آورند. پس چرا باید عرق کرد؟

4. بی دست و پا بودن من هرگز آنقدر که فکر می کنم بد نیست.

نظر عجیب و غریب rutabaga به اعتبار شما برای افرادی که در درازمدت در زندگی شما هستند، برای کسانی که قرار است به اندازه کافی در کنار شما بمانند، لطمه ای وارد نمی کند. تصویر بزرگی که شما هستید افراد عاقل‌تر متوجه خواهند شد که شما در موقعیت‌های فردی راحت‌تر آشنا می‌شوید و آن مسیر را دنبال می‌کنند.

من همچنین متوجه شدم که 6 چیزی که فقط درونگراها می فهمند همه برون‌گراها سعی نمی‌کنند ما را وادار کنند که نسبت به خود انتقادی کنیم. سکوت - برخی از آنها به سادگی به تنوع افکار و عقاید اهمیت می دهند. آن‌ها فقط می‌خواهند از شما بشنوند، زیرا معتقدند همه چیزهایی برای مشارکت دارند.

و همانطور که گفتم، کسانی که واقعا ارزش وقت شما را دارند، استراتژی‌های مختلفی را امتحان می‌کنند تا آنچه را که شما می‌گویید بشنوند. بفهمید که قرار دادن شما در محل کار نمی کند.

شما می توانید به عنوان یک درونگرا پیشرفت کنیدیا یک فرد حساس در دنیای پر سر و صدا. در خبرنامه ما مشترک شوید. هفته‌ای یک‌بار، نکات و بینش‌های قدرتمندی را در صندوق ورودی خود دریافت خواهید کرد. برای اشتراک اینجا را کلیک کنید.

5. مهمتر از همه، من یاد گرفتم به خودم بخندم.

خجالت دردناک امروز می تواند داستان کوچک خنده دار فردا باشد که برای سرگرمی دوستان پخش می کنید. من می دانم که این در مورد کل این مقاله برای من صادق است.

به یاد داشته باشید، اگر ساکت هستید، در حال حاضر هر کاری را که لازم است انجام دهید تا آنچه می گویید معنادار و قدرتمند باشد: فقط با نگفتن زیاد، شما قبلاً آنجا هستید حتی اگر مجبور شوید چیزی بی معنی یا پوچ بگویید - آنچه را که فکر می کنید اولین برداشت بدی است ایجاد می کنید - می توان بر این چیزها غلبه کرد. من شخصاً از براندازی تصورات قبلی مردم در مورد خودم لذت می برم. در ابتدا آقای دارسی را اسنوب، بی احساس و کاملاً نامطلوب تصور می کردند، اما در نهایت معلوم شد که دقیقاً برعکس است. چگونه چنین اتفاقاتی رخ می دهد؟

همه ما از یک راز کوچک می دانیم که بقیه آنها نمی دانند: آقای دارسی کاملاً مانند ما یک درون گرا بود. 5. مهمتر از همه، من یاد گرفتم به خودم بخندم.

می خواهید از یک درمانگر کمک انفرادی دریافت کنید؟

ما BetterHelp را توصیه می کنیم. خصوصی، مقرون به صرفه است و در راحتی خانه شما انجام می شود. به علاوه، می‌توانید با درمانگر خود هر طور که احساس راحتی می‌کنید، چه از طریق ویدیو، تلفن یا پیام‌رسانی صحبت کنید. Introvert، خوانندگان عزیز 10% تخفیف در ماه اول دریافت می کنند.برای کسب اطلاعات بیشتر اینجا را کلیک کنید.

وقتی از پیوند ارجاع ما استفاده می کنید، ما از BetterHelp غرامت دریافت می کنیم. ما فقط زمانی محصولاتی را توصیه می کنیم که به آنها اعتقاد داشته باشیم.

شما ممکن است دوست داشته باشید:

  • یک درمانگر نحوه حل تضادهای شخصیتی را توضیح می دهد
  • خماری درونگرا است وحشتناک
  • چگونه به عنوان یک درونگرا احساس اعتماد به نفس و راحتی بیشتری داشته باشیم

ما در برنامه وابسته آمازون 6 مبارزه برای تربیت فرزندان درونگرا به عنوان والدینی درونگرا شرکت می کنیم.

Written by

Tiffany

تیفانی مجموعه ای از تجربیات را تجربه کرده است که بسیاری آنها را اشتباه می نامند، اما او تمرین را در نظر می گیرد. او مادر یک دختر بالغ است.به عنوان یک پرستار و گواهی زندگی & مربی ریکاوری، تیفانی در مورد ماجراهای خود به عنوان بخشی از سفر درمانی خود می نویسد، به این امید که دیگران را توانمند کند.تیفانی که تا حد امکان با ون کمپروان خود به همراه همکار سگش، کاسی، سفر می کند، قصد دارد جهان را با ذهن آگاهی دلسوزانه تسخیر کند.